ادامــه مطلــب + تاريخ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, | ساعت18:30 | نويسنده mahsa,sh
چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره . رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ… احساس شما بعد از خواندن این داستان من چیست ؟ ( مهم )
+ تاريخ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, | ساعت18:27 | نويسنده mahsa,sh
به تاخیر افتاده است
که فقط می دانم
کسی را
روزگاری دوست داشته ام
که حالا شاید
دیگر نشِناسَمش ... + تاريخ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, | ساعت17:45 | نويسنده mahsa,sh
پسرک رو به مزار دختر ایستاد، برایش از دلتنگیش گفت، از آغوشی که این روزها خیلی هوایش را کرده... از شوخی های دلنشینش، از چشمان مهربانش، از حرف های نگفته اش، از یک دنیا بغضش... برایش کادو گرفته بود آمده بود تا لبخندش را ببیند! هق هق گریه هایش به آسمان بلند شده بود... پسر: برات… کادو… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… و یه بغض طولانی آوردم…! تک عروس گورستان! پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…! اینجا کنار خانه ی ابدیت می نشینم و فاتحه میخوانم… نه اشک و فاتحه... اشک و فاتحه و دلتنگی امان… دنیای من! تو خیلی وقته که… آرام بخواب فرشته کوچ کرده ی من… دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…! نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..! بعد از تودیگر مرد نیستم اگر بخندم… اما… تـو آرام بخواب…
+ تاريخ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, | ساعت17:34 | نويسنده mahsa,sh
زن با معشوقش در بستر بود که همسرش وارد خانه شد.
+ تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, | ساعت22:26 | نويسنده mahsa,sh
+ تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, | ساعت21:53 | نويسنده mahsa,sh
در آغوش خدا گریستم تا نوازشم کند… + تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, | ساعت19:35 | نويسنده mahsa,sh
+ تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, | ساعت19:23 | نويسنده mahsa,sh
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت : + تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, | ساعت19:17 | نويسنده mahsa,sh
اینقدر خودت رو نگیر … ! اینقدر با تکبر و غرور با آدم حرف نزن … ! + تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, | ساعت19:11 | نويسنده mahsa,sh
دل آسمان هم مانند دل من گرفته بود ؛
+ تاريخ سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | ساعت13:21 | نويسنده mahsa,sh
ادامــه مطلــب + تاريخ سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | ساعت13:15 | نويسنده mahsa,sh
ادامــه مطلــب + تاريخ سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | ساعت12:38 | نويسنده mahsa,sh
گاهی میرسه که دیگه از خدا نه پول میخوای نه خونه میخوای و نه … !
+ تاريخ یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, | ساعت18:49 | نويسنده mahsa,sh
صدا …
دوربین … حرکت … باز هم برایم نقش بازی کن ! + تاريخ یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, | ساعت18:19 | نويسنده mahsa,sh
هــر بار که چشــم هایت را می بنــدی و بــاز می کنــی ،
شــک می کنــم که مـــرگ و زندگـــی
فقــط دست خـــدا باشـــد !!!
+ تاريخ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, | ساعت20:10 | نويسنده mahsa,sh
مرد رفته گر آرزو داشت برای یكبار هم كه شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره كوچكشان باشد و با هم غذا بخورند . او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند . هر شب از راه نرسیده به حمام كوچكی كه در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق كار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست . تنها هم سفره او همسرش بود كه در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می كرد و همین بود كه آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود . یك شب شانس آورد و یكی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیك خانه شان رساند و او با یك جعبه شیرینی و چند تا پاكت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید . وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یك به بهانه ای با پدر شام نخوردند . دلش بدجوری شكست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشكی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید :
"چقدر امشب گشنگی كشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه . با اون دستاش كه از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره "
+ تاريخ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, | ساعت20:5 | نويسنده mahsa,sh
اول برج است . به خانه می روم با جعبه شیرینی در دست .
چشم هایم خیس است و در حسرت آن خروس قندی هستم که سالها پیش ، روزی پدرم با چهره ای خندان به من داد اما آن را پس دادم و
گفتم :این هم شد شیرینی ؟
+ تاريخ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, | ساعت19:53 | نويسنده mahsa,sh
+ تاريخ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, | ساعت19:37 | نويسنده mahsa,sh
+ تاريخ جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, | ساعت16:30 | نويسنده mahsa,sh
جواب داد:....
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10.... اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
+ تاريخ جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, | ساعت16:25 | نويسنده mahsa,sh
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. « ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. » آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید: « عزیزم ، شام چی داریم؟ » جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: « عزیزم شام چی داریم؟ » و همسرش گفت: « مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !! + تاريخ جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, | ساعت16:20 | نويسنده mahsa,sh
ساحل دوبی ![]() کویت ![]() ترکیه ![]() و ایران... ![]() ![]() ![]()
+ تاريخ جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, | ساعت16:2 | نويسنده mahsa,sh
دوستاش یک ماه موند بعد از یک ماه دختری را سرکوچه میبیند و بهش تیکه میندازد یکی از دوستاش میگه میدونی این کی بود ؟!!!!!!!! میگه نه!! میگه این خواهر همون رفیقت بود که تو یه ماه خونش...ون بودی . عذاب وجدان میگیره میره خونه رفیقش . رفیقش داشت مشروب میخورد به رفیقیش میگه ببخشید من سر کوچه به دختری تیکه انداختم ولی نمی دونستم خواهرتو بود ! دوستش پیکشو میبره بالا میگه به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد ,خوابید ولی خواهرمو نشناخت
+ تاريخ سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, | ساعت22:33 | نويسنده mahsa,sh
|
|
LinkTitle عینک آفتابی مردانه افزایش بازدید / تبادل لینک اتوماتیک رنک افزا با رتبه های 3 گوگل / تبادل لینک هوشمند سايت تبادل لينك حواله یوان به چین خرید از علی اکسپرس دزدگیر دوچرخه مستر قلیون یکانسر آی کیو مگ Archive مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 Authors mahsa,sh Link ˙·٠•●♥یه دخی تنــــها♥●•٠·˙ گن لاغری زندگي شيرين (احسان جوووووون) يكي بود يكي نبود(فرناز جووووووووووون) ღ♥ღ قایق کوچولوی من ღ♥ღ شبکه ی اجتماعی کاربریاب سفارش ساعت مچی فروشگاه عینک افتابی خط خطی های من...(صونا جوووووووون) ✿nilofaridarbaran✿(ابجی نیلوفر جون) ღ♥ღتنها درخت جزيرهღ♥ღ(اقا رضا) ♥ღfreezing heart ღ♥ღخاطرات روزانه ما 4 تاღ♥ღ دوست داری شب عروسیت یه عروس رویایی بشی؟پس کلیک کن بهترین وزیباترین عشقم ღ♥ღ اشڪِـ پـنـهـاטּ ღ♥ღ(امیرحسین) خريد ساعت مچي يه گوشه دنج خرید عینک افتابی تنهایی(اقا مراد) روزی روزگاری...(اقا سعید) تك دختر مهارت های زندگی کلبه یه تنهایی(ارش جان) عشق و گریه(مهسا و پارسا) آنوشکای من (فرشته جوووووون) عينك ويفري دانلود بازي كم حجم خرید عینک افتابی هميشه انلاين همه در هم کلبه عاشقانه ی ما12تا عینک ریبن پخش آنلاین و دانلود فلیم و کلیپ در WeTheO.com افزایش بازدید / تبادل لینک اتوماتیک رنک افزا با رتبه های 3 گوگل / تبادل لینک هوشمند آوای سکوت سايت تبادل لينك بیقرار توأم و در دل تنگــــم گله هاست... فارغ از عشق ساعت دلتنگي من دلنوشته هاي خاكي من عاشقانه %عشق من وتو% تنهایی من احســـ ــاس بارانـــــی دلنوشته خرید عینک افتابی دختر استقلالي عشق در يك كلام ساعت مچی زنانه كارت پستال درخواستي قاصدك .....تنهايي گذر عمر اوای سکوت چت روم ايرانسلي ها خرید ساعت کاسیو ساعت مچی مردانه کاسیو وبلاگ درهم بر هم اموزش هاي گوناگون در بازار يابي كيان اسپورت <نمکدون> عشق هرگز نمی میرد life(اقا کاوه) شبكه بزرگ مجازي معين چت دختري در مه(فرناز جووووووون) ردیاب جی پی اس ماشین ارم زوتی z300 جلو پنجره زوتی
Designed by
|