خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون کشید…
خاطرات نه سر دارند ، نه ته !!!
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند…
می رسند گاهی وسط یک فکر ، گاهی وسط یک خیابان….
و گاهی حتی وسط یک صحبت سردت می کنند ؛
رگ خوابت را بلدند !
زمینت می زنند…
خاطرات تمام نمی شوند ، تمامت می کنند…!!!
خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون کشید…
✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖
بودنت را دوست دارم
وقتی پنجه در کمرم حلقه مے کنی
و به آغوشت سفت مرا مے فشارے
و وادارم مے کنے
که به هیچ کس فکر نکنم
جـــــــز تــــــو ... !
✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖✖
اگــر دری میان ما بــود مــیکــوفتــم؛ درهــم مــیکــوفتــم! اگــر میــان مــا، دیــواری بــود، بــالا مــیرفتــم، پــاییــن مــیآمــدم؛ فــرو مــیریختــم ! اگــر کــوه بــود، دریــا بــود، پــا مــیگــذاشتــم بــر نقشــه جهــان و نقشــهای دیگــر، مــیکشیــدم! امــا.... میــان مــا، هیــچ نیســت هیــچ؛ و تنــها بــا هیــچ، هیچ کاری نمیشود کرد....
+ تاريخ جمعه 4 مرداد 1392برچسب:, | ساعت18:23 | نويسنده mahsa,sh
نمی دونم از کجا شروع کنم قصه تلخ سادگیمو نمی دونم چرا قسمت می کنم روزهای خوب زندگیمو چرا تو اول قصه همه دوستم میدارن وسط قصه میشه سر به سر من میزارن تا میخواد قصه تموم شه همه تنهام می ذارن می تونم مثل همه دورنگ باشم دل نبازم می تونم مثل همه یه عشق بادی بسازم تا با یک نیش زبون بترکه و خراب بشه تا بیان جمش کنن حباب دل سراب بشه می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی می تونم درست کنم ترس دل و دلواپسی می تونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم می تونم پشت دلا قایم بشم کمین کنم اما با این همه حرفا باز منم مثل اونام یه دروغگو می شم و همیشه ورد زبونام یه نفر پیدا بشه به من بگه چی کار کنم؟ با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم؟ من باید از چی بفهمم چه کسی دوسم داره؟ توی دنیا اصلآ عشق واقعی وجود داره؟؟؟
+ تاريخ جمعه 4 مرداد 1392برچسب:, | ساعت18:20 | نويسنده mahsa,sh
هنگامی که از مادر متولد شدم،صدایی در گوشم
همیـــشه که باشی
دلم سفر می خواهــــد !
نه برای رسيدن به جایی ....
فقط برای رفتن ... !!!
_______________
+ تاريخ جمعه 4 مرداد 1392برچسب:, | ساعت18:7 | نويسنده mahsa,sh
آدمی غرورش را خیلی زیاد ،
شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست میدارد !!! . حالا ببین اگر خودش ، غرورش را به خاطر " تو " نادیده بگیرد ، چه قدر دوستت دارد !! . . . این را بفهم آدمیزاد !!!!
+ تاريخ پنج شنبه 3 مرداد 1392برچسب:, | ساعت13:0 | نويسنده mahsa,sh
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
+ تاريخ پنج شنبه 3 مرداد 1392برچسب:, | ساعت13:0 | نويسنده mahsa,sh
ببین غمگین، ببین دلتنگ دیدارم... ببین خوابم نمی آید، بیدارم... نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو: تورا بیش از همه کس دوست میدارم
میگوینــد: بــاران کــه میزنــد ,
ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ . . . چه کسی می گوید گرانی شده است؟دوره ی ارزانیست.دل ربودن ارزان دل شکستن ارزان.دوستی ارزان دشمنیها ارزان چه شرافت ارزان.تن عریان ارزان.آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانترقیمت عشق چه قدر کم شده است!کمتر از آب روان!و چه تخفیف بزرگی خورده
كودكان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه بدوش.... دختركان تن فروش.... پسران كلیه فروش.... زبانهای عشق فروش.... انسانهای آدم فروش.... همه را می بینی؟! میخواهم یك تكه آسمان كلنگی بخرم دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد....!!! مــدت هـاست دلــم احسـاس سنگینــی می کنـد مــدت هـاست حــال احســـاسم خـــوب نیســـت مــدت هـاست تمــام بــــــاورم ایـن اسـت که هـر چه بــــود تمــام شـــد..... نسیمــی از عشــــق وزیــد و رفـــت مــدت هـاست درگیــر افکـــاری درهـــم و پریشــــانـم...... مــدت هـاست می اندیشــم که تــــو به راستـی مـرا می شنـــاخـتی یا نـه؟! که ایـن گـــونه بــــی رحمــــانه ترک تمـام عاشقـــانه ها کـردی ؟! + تاريخ یک شنبه 30 تير 1392برچسب:, | ساعت16:14 | نويسنده mahsa,sh
سکوت گاهی حقیقت بی رحمانه دردیست
مرا دلسنگ خطاب نکن!!
دل من سنگ نبود !
دل من تنگت بود
اما وقتی،
دل تو تنگ یکی دیگر شد
دل من هم سنگ شد
گراهام بـــل عــــزیز!
تلفنی که زنـــگ نمی خورد که نیـــازی به اخــــتراع نداشت!!
حوصـــله ات ســـر رفته بود،
چــــسب قلـــــب اختراع می کردی
می چسباندیم روی ایـــن ترک های قلب صاحب مـــــرده مان
وغصـــه زنـــگ نخوردن تلفـــــنی که اختراعش نکرده ای را نمی خوردیم!
خدایا!
بعضيا هستن پابرهنه ميان تو زندگي ادم اما وقتي ميرن لباس ماركدار تنشونه!!! مباركشون باشه ولي...رسمش اين نيست
يادم باشد با کسي آنقدر صميمي نشوم شايد روزي دشمنم شود
اگه بتونم زندگیمو فقط 1 ساعت به عقب برگردونم . . . بازم این کارو نمیکنم . . . .
+ تاريخ جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, | ساعت11:11 | نويسنده mahsa,sh
+ تاريخ دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, | ساعت13:44 | نويسنده mahsa,sh
دلم لك زده براي يك آغوش عاشقانه ي آرام كه مرا بنشاني ...
+ تاريخ پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:, | ساعت1:53 | نويسنده mahsa,sh
به کبریت نیازی نیست سیاهی لبهایم از سیگار نیست چگونه درگیرت نباشم؟؟؟
وقتی تو خیابون پشت سر هم سیگار دود میکنم ، همه یجوری نگام میکنن و میگن : جوون حیف شدش ، ولی روزی که داشتم زار زار گریه میکردم، ینفرم با خودش نگفت : طفلی چی میکشه با غمش . . چگونه بگویم ؟ اصلا از چی بگم ؟ از این همه تنهایی ؟ یا از این مرحم تنهاییم که فقط سیگار شده ؟ ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر میکنه . منو درک میکنه . همون کارایی که تو هیچوقت نکردی.
همین دود سفید که همیشه درون ریه من جریان دارد . . .
+ تاريخ سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, | ساعت14:57 | نويسنده mahsa,sh
به تو سپرده بودمش از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . . منتظر آن روز هستم مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی .
وقتی كه می رفتی، بهار بود
مطمئن باش ، برو ... ضربه ات كاری بود ، دل من سخت شكست ... و چه زشت به من و سادگیم خندیدی به من و عشقی پاك ، كه پر از یاد تو بود ... و به این قلب یتیم كه خیالم می گفت تا ابد مال تو بود ... تو برو تا راحت تر تكه های دل خود را آرام سر هم بند زنم
خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من .... میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ...
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی كه از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی كه بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی كه برایم شكستی .... .. بخاطر احساسی كه برایم پرپر كردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی كه بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمكی كه بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی كه بر قلبم حك كردی
گفتمش دل می خری؟ پرسید چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند! خنده کرد و دل زدستانم ربود. تا به خود بازآمدم، او رفته بود! دل زدستش روی خاک افتاده بود! جای پایش روی دل جامانده بود...
+ تاريخ سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, | ساعت14:36 | نويسنده mahsa,sh
حسرت . در کودکی در کدام بازی، راهت ندادند،
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم :
سوختنم را دیدی و خندیدی خنده ات را دیدم و سوختم
+ تاريخ سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, | ساعت11:39 | نويسنده mahsa,sh
سلام هم وطن... میخواستم بزرگ بشم
درس بخونم مهندس بشم
خاکمو آباد کنم
زن بگیرم
مادر و پدرمو ببرم کربلا
دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک ,تو راه مدرسه باهم حرف بزنیم
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم
خوب نشد
باید میرفتم از مادرم, پدرم ,خاکم , ناموسم ,دخترم , دفاع کنم
رفتم که
دروغ نباشه
احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم
ریا از بین بره
دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم
الان اوضاع چطوره؟؟
اوضاع خيلي خوبه
پسر دايم 27 سالش بود 6 سال بود نامزد بود يكي رو ميخواست
بهش كار ندادن باباي دختره داد به يه نفر ديگه پسر دايم خودشو كشت
پدر بزرگم سالي 2بار مكه ميره ولي يه بار نيومد دست نوه اش رو بگيره...
داداشي اوضاع خيلي عاليه دختره با نامزدش تا دم دانشگاه ميره داخل دانشگاه با ی نفر
ديگه هم هست
داداش جونم اوضاع حرف نداره
چند نفري 3000 ميليارد تومن اختلاس كردن ككشونم نگزيد
داداش اوضاع از اين بهتر نميشه
پسراي سرزمينت ابروهاشونو برميدارن مثل دخترا..!!
داداش اوضاع خيلي قشنگه
مردم همديگرو فوش مادر ميبندن
داداش اين مرد با سنش به خاطر اينكه پيش زن و بچه اش
شرمنده نشه شبا هم كار ميكنه
داداش گل نخريدن ازش هيچ ، بدجوري هم دلش رو شكستن...
داداش ميگن فقط شبكه BBc نبود كه عكس بگيره اينجوري به
يتيم ها كمك ميكنن مثل امام علي مخفيانه نميرن كه نشناسنشون
داداش شما رشادت كردين ولي جومونگ شد سنبل رشادت.....
داداش قويترين مرد جهان رو يه نوجوان 17 ساله كشت..
داداش يه♥♥ مـــــــادر♥♥ چندتا بچه رو نگه ميداره آخ نميگه
اما چند تا بچه يه ♥♥ مـــــــادر♥♥ رو نگه نميدارن..
داداش دختره سن كم داره كار ميكنه كه شما به خاطر
آسايش اينا از خودتون گذشتين..
داداش سالي چند تا از اين حادثه ها داريم...
يه مرد زن و بچه اش رو تو اسيد سوزوند
چشماي جفتشون از كاسه دراومد...
داداش تو مصرف مواد مخدر اول شديم...
داداش اين كوچولو تو جوب هاي كشورت پيدا شد ببين چه اوضاع خوبه
داداش اين بچه تو سرما خوابش برد ميبيني شهر چقدر ساكته؟؟؟ هيچكي توجه نميكنه....
داداش اوضاع خيلي بهتر از ايناست به قول اون خواننده
...<<همه چي آرومه من چقدر خوشبختم>>... ادامــه مطلــب + تاريخ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, | ساعت12:37 | نويسنده mahsa,sh
کجای زندگی را با تو مشترک بوده ام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ که حالا تلفن خوش خیالت تو را مشترک مورد نظر من میخواند؟؟؟؟؟؟ مورد نظر شاید ولی مشترک نه . . . چه خوش خیال است من + تو = هرگز + تاريخ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, | ساعت12:35 | نويسنده mahsa,sh
یک شب وقتی اس ام اس اومد بدون اینکه آنرا باز کند موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید ، صبح روز بعد مادر پسره ب دختره زنگ زد و گفت : پسرم مرده ...!!!! دختره شوکه شد و چشمش پر از اشک ،بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت .... پسره نوشته بود :تصادف کردم با مشکل خودمو رسوندم دم در خونتون لطفا بیا پایین میخوام برا آخرین بار ببینمت....!!!! " خیلی دوستت دارم" + تاريخ یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, | ساعت12:31 | نويسنده mahsa,sh
همیشه در حالی که... یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!
یه عالمه اشک توی چشماته! یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده... باید بگی : خب دیگه... واسه همیشه خدافظ ...!
+ تاريخ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, | ساعت19:5 | نويسنده mahsa,sh
کاش می شد درزمان عاشقی عشق را درهرکجا فریاد زد
کاش می شد درشمارلحظه ها
عشق بی قید و قفس را یاد کرد
در حضورگرم و پرشوردو دست
لذت باهم شدن را یاد کرد
کاش می شد درکناریکدگر
ازحصاراین مکان آزاد شد
درکنارجاده های بی کسی
لحظه ها را یک به یک احساس کرد
کاش می شد دردل مرداب غم
شادی یک دل شدن را داد زد
بردرو دیوارهای قلبمان
عکس عشقی جاودان را قاب کرد + تاريخ شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, | ساعت19:2 | نويسنده mahsa,sh
+ تاريخ شنبه 11 خرداد 1398برچسب:, | ساعت18:55 | نويسنده mahsa,sh
هی لعنتی ...
منبع:وبلاگ دختري از جنس شيشه + تاريخ چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, | ساعت20:28 | نويسنده mahsa,sh
بــــِﮧ سـَلآمتــــے פֿــ ــ ــوבَґ! چـــِرآشـو نپـُرســ؛
+ تاريخ چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, | ساعت20:26 | نويسنده mahsa,sh
عـــشـــق یـــعنــــــی ایـــنکـــه وقــــــتـــی میـــخـــوای بخـــوابی
+ تاريخ چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, | ساعت20:24 | نويسنده mahsa,sh
سلام سلام دوستاي گلم خوبين خوشين سلامتين اينم از اپ جديد اميدوارم كه خوشتون بياد اگه نظري پيشنهادي يا انتقادي در مورد وبلاگم دارين حتما بهم بگين خوشحال ميشم خيللللللللللللي دوستتون دارم تا اپ بعدي بااااااااااااااااااااي + تاريخ چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, | ساعت14:11 | نويسنده mahsa,sh
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات / باشد، قبول...لااقل این نکته را بدان
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم در سینه می تپید، .دلم بود... نا مهربان.. خداحافظ
.آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم چه صادقانه ، پذیرفتی چه فریبنده ، نیازمندت شدم چه حقیرانه ، به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه ، واژه غریب خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه ، و من سوختم چه عاشقانه ، آنقــدر مرا سرد کرد از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز میخوریــد
سوت پایان را بزن من حریف هرزگی تو و احمق بودن خودم نمی شوم . . . . حضورت در کنار من معجزه نبود نبودنت هم فاجعه نیست فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت . . .
مشکل از تو نبود از من بود با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
روزي صدبار با هم خداحافظي كرديم اما افسوس معناي خداحافظي را زماني فهميدم كه تو را به خدا سپردم چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
التماس مال دیروز بود ! مال وقتی که ساده بودم ! امروز . . .
وقتی خداحافظی میکنیم چه انرژی عظیمی می خواهد کنترل اولین قطره اشک برای نچکیدن . . + تاريخ چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, | ساعت13:21 | نويسنده mahsa,sh
اعتماد های رفته آهای روزگار ! نسلـی هستــیـم ،
اینـجــــا ، زمین …
+ تاريخ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, | ساعت18:8 | نويسنده mahsa,sh
قشنگ ترین و زیباترین ساعت دنیا...
ساعتی بود که دیدمت .. ! "مخاطب خـ♥ـاص"
+ تاريخ جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, | ساعت13:11 | نويسنده mahsa,sh
به سلامتیه اونی که تو عصبانیت خواست آرومم کنه....
+ تاريخ جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, | ساعت13:9 | نويسنده mahsa,sh
ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ ﻭﺍﯾﺴﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﺵ ﺑﮕﻪ : ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﯿﮕــــﺎ ﮐﻦ , ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻦ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻥ , ﺑﮕﻮ ﺍﺯ چی ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ؟؟؟ ﺑﻌﺪ همسرش ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ , ﮔﻠﻪ ﮐﻨﻪ , ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﮑﺸﻪ , ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻪ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺎﯼ ﺯﻧﻮﻧﻪ ﺵ ﺑﮑﻮﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﻪ مرد ﺁﺧﺮﺵ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﻫـﻤـﻮﻧـﺠﺎ ﺑـﺎﯾـﺪ ﺑـﻐـﻠـﺶ ﮐـﻨـﻪ ﻧـﺬﺍﺭﻩ ﺗـﻨـﻬـﺎ ﺑـﺎﺷــﻪ ﺣـﺮﻑ ﻧـﺰﻧـﻪ , ﺗـﻮﺿـﯿـﺢ ﻧـﺪﻩ ﮐﻞ ﮐﻞ ﻧﮑﻨــــــــﻪ , ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻨﻪ ﻓﻘﻂ ﻧﺬﺍﺭﻩ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﻪ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﻣﺮﺩﻭﻧﮕﯿﺸﻮ ﺑﺎ
+ تاريخ جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, | ساعت13:4 | نويسنده mahsa,sh
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ، خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد ، خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ، خیانت می تواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد
همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه!
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی
به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی
+ تاريخ جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, | ساعت12:45 | نويسنده mahsa,sh
پدر عزيز ومهربانم وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست و هدیه من به تو نازنین قلب عاشقی است که فقط برای تو میتپد عاشقانه و صادقانه دوستت دارم و سالروز تولدت را تبریک میگوییم از طرف دختر كوچكت مهسااااااا
+ تاريخ چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, | ساعت13:40 | نويسنده mahsa,sh
فقر + تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت14:46 | نويسنده mahsa,sh
به یاد ارزوهای که می میرند سکوتی می کنم سنگین تر از فریاد
بعضی مردها در چهار چوب عشق و محبت به وسعت غیر قابل تحملی نامردند
عاجزتر و تو سری خورتر از یک زن، اسیرو گداتر از گدایان بصره سینه به خاک می مالند و در مقابل ما
گدایی عشق را می کنند وتا خیالشان از تسلیم قلب زن راحت شد، تازه یادشان می افتد که خداوند انان را مرد
افریده و کمال مردانگی را با نهایت نامردی جبران می کنند.
برای اثبات کامل نامردی مردان همین بس که تنها در مقابل قلب عاشق و فریب خورده هرگز حرفی از عشق
و محبت به میان نیاوریم
+ تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت14:39 | نويسنده mahsa,sh
ساله بودم که به یکی از خواستگارانم17
که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم.
اسمش رضا بود پسر معدب و متینی بود
هر بار که به دیدن می امد غیرممکن بود دست خالی بیاد
ما همدیگرو خیلی دوست داشتیم
چند ماه اول عقدمان به خوبی گذشت تا اینکه رفتارواخلاق رضا تغییر کرد ومتفاوت
کمتر به من سر می زد وهر بار که به خونشون
می رفتم به هر بهانه ای منو تنها میگذاشت و
از خونه بیرون می رفت...
دیگه اون عشق و علاقه رو تو وجودش نمی دیدم
هر بارم ازش می پرسیدم مفهوم کارهاش چیه ؟
از جواب دادن تفره می رفت و منکر تغییر رفتارش می شد
موضوع رو با پدر و مادرم در میون گذاشتم
ولی اون ها جدی نمی گرفتن وحتی باور نمی کردن
هر طور که بود وبه هر سختی که بود روزهامو سپری میکردم
تا یکی از روز ها که به خاطر موضوعی به
خونمون امده بود تصادفی با یکی از
اشناهای دورمون که رئیس کلانتری
یکی از استان هاست(و ما بهشون میگیم عمو )روبرو و اشنا شدن
و یکباره تمام چیز هایی که من و خانواده ام
متوجه نشدیم رو فهمید و با پدرم در میون گذاشت
تازه پدرم متوجه شد که من دروغ نمی گم ...من ناز نمی کنم ...
من نمی خوام جلب توجه کنم
بله عموم متوجه شد که رضا اعتیاد داره و
با تحقیقات عموم و همکاراش متوجه شدیم که
یه دختر فراری رو هم عقد موقت کرده
وخرید و.فروش مواد هم از کارای جدیدشه
شنیدن این حرف ها واسم خیلی سخت بود
رضا و این همه خلاف ........... نه
زن دوم ....نه ...........بچه .....وای
اون دختر به خاطر اینکه رضا اونو
رها نکنه سریعا بچه دار شد.
سه سال طول کشید تا بتونم ازش جدا شم .
سه سال تمام پله های دادگاهو پایین و بالا رفتم
تا تونستم خودم راحت کنم
خیلی بهم سخت گذشت رضا به طلاق رضایت نمی داد
می گفت بهم علاقه داره و......
با تهدید های عموم وبخشیدن مهریه ام بعد
از3 سا ل عذاب و سختی وآزار تونستم ازش جدا شم.
الان چند سالی از اون ماجرا می گذره و
رضا صاحب 2 فرزند شده.
ومن هم با کمک خانوادم ودوستان تونستم از
این حال و هوا بیرون بیام و زندگیه عادیمو ادامه بدم
+ تاريخ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت12:52 | نويسنده mahsa,sh
سلام دوستان…. گاهی وقتا آدم دلش بدجوری می گیره ، فقط دنبال یه نفر می گرده که باهاش درد و دل کنه ، سر بذاره رو شونه هاش و با گریه کردن یه کمی آروم بشه! اما اون نفر یه فرد خاصه…. شما دارین همچین کسی رو؟! اگه آره بگین اسمش چیه و چه نسبتی باهاتون داره؟! ( لطفا با صداقت جواب بدین ) + تاريخ دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت21:2 | نويسنده mahsa,sh
به سلامتي اوني كه دوستت دارم رو درك ميكنه و اونو به حساب كمبودم نميزاره....به سلامتي كسي كه هنوز دوستش دارم ولي ديگه ماله من نيست...به سلامتي اوني كه چه عشقش پيشش باشه چه نباشه چشمش مثل فانوس دريايي به همه جا نميچرخه....به سلامتي دختري كه حاضره زير بارون خيس بشه اما به خاطر عشقش سوار هيچ ماشيني نشه... + تاريخ دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت20:32 | نويسنده mahsa,sh
يه داستان زيباى عاشقانه:اسم من فرهاد هست ماجرا مربوط مي شه به سال پيش وقتي که تازه دوم دبيرستان رو تموم کرده بودميه دختر رو که اسمش ليلا بود چهار سال بود دوست داشتم و براي اينکه يه کلمه باهاش حرف بزنم روزشماري مي کردم و شب و روز نداشتم هر شب که همه مي خوابيدن بيدار مي شدم تو عالم خودم باهاش حرف مي زدم .يه روز که گوشيم دستم بود ديدم از يه شماره ناشناس برام يه پيامک اومد بعد اينکه دنبال شماره گشتم ديدم شماره ليلاست همينو که فهميدم باورم نشد يعني تا الانشم باورم نيست از خوشحالي فقط مي تونستم گريه کنم يعني کار ديگه اي از دستم ساخته نبود فکرشو بکنيد بعد 4 سال...وقتي که باهاش حرف ميزدم دنيام زير و رو مي شد واسش از اين چهار سال تنهاييم حرف مي زدم خلاصه بعد 6 روز ارتباط بهم زنگ زد گفت که نمي خوام ديگه باهات ارتباطي داشته باشم همينو گفت و گوشي رو گذاشت منم بهش پيام زدم که خودمو مي کشم اينو جدي ميگم اگه علت کارتو بهم نگي از فردا ديگه منو نميبيني ديدم نوشت که سرطان خون داره اينو که ديدم چشمام سياهي رفت روزاي خوش زندگيم با بدختي رو سرم خوردن حالم بدجوري خراب شد طوري که به سرم زد خودمو خلاص کنم که گوشيم زنگ زد برداشتم ليلا بود گفت فرهاد مي خوام ببينمت همون پارکي که ديروز بوديم ساعت6 لباسامو پوشيدم از ساعت 5 رفتم نشستم رو صندلي که ديروز با هم نشسته بوديم يک ساعت ديگه از دور ديدم که داره مياد رفتم پيشش با هم قدم زديم که گفت فرهاد فردا مي خوام عمل بشم خيلي مي ترسم بهم گفت قول بده که اگه من رفتم بلايي سر خوت نياري واسه خودت يه کس ديگه اي پيدا کني و منو فراموش کني منم گفتم اگه تو بري منم باهات ميام با اين حرفم خيلي ناراحتش کردم رو کرد بهم گفت فرهاد بهم قول بده که فراموشم مي کني منم بهش گفتم که قول مي دم خوب مي شي و بازم با هم ديگه هستيم فردا شد ساعت 9 مي خواستن ليلا رو ببرن اتاق عمل ديدم که بابا و مامانش گريون پشت در اتاق عمل نشستن منم نمي خواستم که منو ببينن واسه همين تو حياط بيمارستان نشسته بودم که خوابم برد ولي با صداي جيغ مادر ليلا از خواب پريدم ساعت 12 بود وقتي بيدار شدم ديدم مادر ليلا با صداي بلند گريه مي کنه و باباش هم يه گوشه زانوهاشو بغل کرده و بهت زده به در اتاق عمل که باز بود نگاه مي کنه و قطره هاي اشک از گونه هاش سرازير شده و بقيه فاميلاش هر کدوم يه گوشه زارزار گريه مي کنن با ديدن اينا که فهميدم ليلا تموم کرده بي اختيار توي بيمارستان مثل ديونه ها طوري داد زدم که همه داشتن منو نگاه مي کردن بعد با يه دريا غم و اندوه با اشکهاي بي اختيار که داشتن مثل بارون مي باريدن بيمارستان رو ترک کردم وقتي رسيدم خونه ديدم همه اهل محل از مرگ ليلا حرف مي زنن با اين حرفا به داغ دلم آتيش مي زدن مثل اينکه جاده جهنم رو روبروم باز کرده بودنفرداش مراسم تشييع جنازه ليلا بود رفتم از دور نگاشون کردم ديدم طابوت ليلا رو دارن ميارنباورم نميشد که ليلاي من اون تو خوابيده همينطور اشکام بي صدا از رو صورتم سرازير مشد باخودم ميگفتم خدايا اين دختر چه گناهي کرده بود واسه چي ازم گرفتيش ديگه داشتم آتيش ميگرفتم باور کردنش برام خيلي سخت بود تموم زندگيم رو گذاشتن تو خاک از دست خودم دل گير بودم که نتونستم به قولي که بهش داده بودم عمل کنم نتونستم روزاي آخر زندگيشو واسش شيرين کنم داشتم خودمو سرزنش مي کردم بعد اينکه فرشته روياهامو خاکش کردن تنهايي عجيبي رو که تا هنوزم تو قلبم مونده رو احساس کردم اگه بهش قول نمي دادم که بلايي سر خودم نيارم خودمو خلاص ميکردم از دور داشتم فقط به قبر ليلا نگاه ميکردم و عشق کوتاهمو نفرين ميکردم همينطور مات و مبهوت به قبر ليلا نگاه مي کردم و گريه ميکردم حالا ديگه نصف زندگيم زير خاک بود نصف ديگش روي خاک سرنوشت تک گل آروزي باغمو چيد و خشک و خالي شدم بعد اينکه همه رفتن رفتم پيش قبرش نشستم بهش گفتم يادم مياد تو رويام باهات حرف مي زدم ولي حالا بايد با جسم بي روحت هم سخن بشم گفتم نکنه اون تو تنهايي مي ترسي کاش به جاي تو من اون تو خوابيده بودم اينا رو که ميگفتم خودم خوابم برد پيش قبرش خوابيدم که ديدم تو يه باغ بزرگم و يه گوشه اي نشستم و ليلا هم اون ور داره بهم گريه ميکنه اومد پيشم اشکامو پاک کرد و گفت قولت که يادت نرفته ؟ بهش گفتم نه ولي قول داده بودم خوب بشي ولي نشدي من خيلي متاسفم گفت نه من خوب شدم فقط دنيامون با هم فرق مي کنه برو از زندگيت لذت ببر اينو که گفت يهو خودم و ميون قبرها ديدم که خوابم برده بود بلند شدم و يه شاخه گل خشکيده گذاشتم رو قبرش و رفتم
+ تاريخ جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت12:2 | نويسنده mahsa,sh
من دلم می خواهد،بنویسم از عشق قلمم باش و بگو دل هر پاره ی کاغذ تنگ است بویس: دل هر شیشه مه روی زمینی سنگ است
عشق تو
این شب ها این سهم چشم های من است. مترسک ناز می کند این مزرعه ی زندگی من است
+ تاريخ جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت11:43 | نويسنده mahsa,sh
در روزگاران قدیم جزیره ی دور افتاده ای بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند ؛ شادی ، غم ، دانش ، عشق و... " تنها زمان ، بزرگی عشق را درک می کند" + تاريخ یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت13:16 | نويسنده mahsa,sh
اصلا حوصله نداشتم ازتختخواب بیرون بیام مادرم ازآشپزخونه هی داد میزد فرخنده فرخنده بلند شو دختر دیرت شدآآآآ…
+ تاريخ یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت13:13 | نويسنده mahsa,sh
سلام دوستای گلم امیدوارم حالتون خوب باشه بلاخره بعد از یک ماه اومدم و وبلاگم رو اپ کردم از این که یک ماه نبودم و مطلب نذاشتم ازتون معذرت میخوام به بزرگی خودتون ببخشین به دلایلی نمی تونستم مطلب بزار و اپ کنم اینو بدونین خیللللللللللللللی دوستتون دارم + تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت14:33 | نويسنده mahsa,sh
دوباره تو
دوباره من
دوباره ما
نفس نفس نگاه
نفس نفس دلتنگی
در اغوش ارامش
و چشمهای بیقرار
پراز صدای قلبهایمان
و تلاطم دلهایمان
و انتظار که لبهایمان با بوسه ای
و دستانمان با نوازشی
پایان دهند این بی تابی را
که پایانی نیست براین بیقراری
اه که چشمانت چه بی تابم میکند
وای که لبهایت چه مشتاقم میکند
و ترنم زمزمه هایت و نجواهای عاشقانه ات
که تمنایم را بی حد میکند
و لحظه ی وصال که شیرینی اش
همه عشق است و همه عشق
که هربار امدنت رویایی ست
و هربار بوییدن و بوسیدنت داستانی ست
و هرلحظه اغوشت نهایت ارامش است
و میدانی که همیشه بی تاب و بیقرار
هر لحظه عاشق تر از قبل
هر ثانیه دلتنگ تر
و عشقی که هر لحظه بیشتر میشود
ومن که همیشه با همه ی عشقم منتظر میمانم
دوستت دارم با همه ی وجودم
+ تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, | ساعت14:30 | نويسنده mahsa,sh
|
|
LinkTitle عینک آفتابی مردانه افزایش بازدید / تبادل لینک اتوماتیک رنک افزا با رتبه های 3 گوگل / تبادل لینک هوشمند سايت تبادل لينك حواله یوان به چین خرید از علی اکسپرس دزدگیر دوچرخه الوقلیون Archive مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 Authors mahsa,sh Link ˙·٠•●♥یه دخی تنــــها♥●•٠·˙ گن لاغری زندگي شيرين (احسان جوووووون) يكي بود يكي نبود(فرناز جووووووووووون) ღ♥ღ قایق کوچولوی من ღ♥ღ شبکه ی اجتماعی کاربریاب سفارش ساعت مچی فروشگاه عینک افتابی خط خطی های من...(صونا جوووووووون) ✿nilofaridarbaran✿(ابجی نیلوفر جون) ღ♥ღتنها درخت جزيرهღ♥ღ(اقا رضا) ♥ღfreezing heart ღ♥ღخاطرات روزانه ما 4 تاღ♥ღ دوست داری شب عروسیت یه عروس رویایی بشی؟پس کلیک کن بهترین وزیباترین عشقم ღ♥ღ اشڪِـ پـنـهـاטּ ღ♥ღ(امیرحسین) خريد ساعت مچي يه گوشه دنج خرید عینک افتابی تنهایی(اقا مراد) روزی روزگاری...(اقا سعید) تك دختر مهارت های زندگی کلبه یه تنهایی(ارش جان) عشق و گریه(مهسا و پارسا) آنوشکای من (فرشته جوووووون) عينك ويفري دانلود بازي كم حجم خرید عینک افتابی هميشه انلاين همه در هم کلبه عاشقانه ی ما12تا عینک ریبن پخش آنلاین و دانلود فلیم و کلیپ در WeTheO.com افزایش بازدید / تبادل لینک اتوماتیک رنک افزا با رتبه های 3 گوگل / تبادل لینک هوشمند آوای سکوت سايت تبادل لينك بیقرار توأم و در دل تنگــــم گله هاست... فارغ از عشق ساعت دلتنگي من دلنوشته هاي خاكي من عاشقانه %عشق من وتو% تنهایی من احســـ ــاس بارانـــــی دلنوشته خرید عینک افتابی دختر استقلالي عشق در يك كلام ساعت مچی زنانه كارت پستال درخواستي قاصدك .....تنهايي گذر عمر اوای سکوت چت روم ايرانسلي ها خرید ساعت کاسیو ساعت مچی مردانه کاسیو وبلاگ درهم بر هم اموزش هاي گوناگون در بازار يابي كيان اسپورت <نمکدون> عشق هرگز نمی میرد life(اقا کاوه) شبكه بزرگ مجازي معين چت دختري در مه(فرناز جووووووون) ردیاب جی پی اس ماشین ارم زوتی z300 جلو پنجره زوتی
تبادل
لینک هوشمند
Designed by آمار وب سایت:
|