به کبریت نیازی نیست
سیگار را بر لبم می گذارم و به دردهایم فکر میکنم ، خودش آتش می گیرد …
.
سیاهی لبهایم از سیگار نیست
سیاه پوش هزار حرف نگفته است !
.
چگونه درگیرت نباشم؟؟؟
وقتی فندک یادگاریت سیگاریم کرد
وقتی تو خیابون پشت سر هم سیگار دود میکنم ، همه یجوری نگام میکنن و میگن : جوون حیف شدش ، ولی روزی که داشتم زار زار گریه میکردم، ینفرم با خودش نگفت : طفلی چی میکشه با غمش . .
چگونه بگویم ؟ اصلا از چی بگم ؟ از این همه تنهایی ؟ یا از این مرحم تنهاییم که فقط سیگار شده ؟ ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر میکنه . منو درک میکنه . همون کارایی که تو هیچوقت نکردی.
همین دود سفید که همیشه درون ریه من جریان دارد . . .
یادگار تمام نفرت من از توست .
نفرتی که با یاد کردن تو نصیبم میشود !
سیگار میکشم تا آرام شوم ، ولی همین سیگار هم طعم نفرت از تو گرفته . . .
نظرات شما عزیزان:
ارمیس
ساعت23:14---14 خرداد 1392
سلام گلم وبلاگت عالیه.خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی و بگی با تبادل لینک موافقی!armisjoon.loxblog.com